کد مطلب:28795 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144
خوارج گفتند:ما همه، او را كشته ایم و در خونش شریكیم! سپس یكی از ایشان به صف علی علیه السلام حمله آورد - و علی علیه السلام پیش تر [ به یارانش] گفته بود: «شما آغازكننده جنگ با آنان نباشید» - و سه تن از یاران علی علیه السلام را كشت، در حالی كه می گفت: آنان را می كشم، حال آن كه علی را نمی بینم و اگر وی آشكار شود، نیزه تیزم را در دهان او فرو می برم! پس علی علیه السلام به سوی وی حمله كرد و هلاكش نمود و آن گاه كه شمشیر را در او فرو برد، [ آن مرد] گفت:خوش باد روان شدن به بهشت! عبد اللَّه بن وَهَب گفت:نمی دانم به سوی بهشت یا جهنّم [ رفت]! پس مردی از بنی سعد گفت:«جز این نیست كه من فریفته این مرد (عبد اللَّه بن وهب) شدم و در این جا حضور یافتم. اكنون می بینم كه او، خود، به شك افتاده است! سپس با گروهی از یارانش عقب نشست. هزار تن [ نیز همراه او] به سوی ابو ایّوب انصاری گراییدند.[1]. 2725. مروج الذّهب:یكی از خوارج به یاران علی علیه السلام یورش آورد و برخی را مجروح كرد و در هر سوی، شمشیر می زد و می گفت: ایشان را ضربه می زنم؛ و اگر علی را ببینم شمشیرِ مَشْرَفی را جامه تنش می سازم! پس علی علیه السلام به سوی وی درآمد، حال آن كه می خوانْد: «ای آن كه در جستجوی علی هستی! همانا تو را نادانی تیره بخت می بینم. تو از نبرد با او بی نیازی؛ بشتاب و این جا این سوی كه هستم، با من مبارزه كن!». آن گاه، علی علیه السلام به او یورش آورد و هلاكش كرد. سپس یكی دیگر از ایشان برون آمد و به افراد، حمله بُرد و صفشان را شكافت و همان گونه كه یورش می آورْد، گفت: ایشان را ضربه می زنم و اگر ابو الحسن (علی) را بیابم بر اندامش با شمشیر خویش، جامه خواری می پوشانم! پس علی علیه السلام به سوی وی حمله آورْد، در حالی كه می گفت: «ای آن كه به دنبال ابو الحسنی! به سوی تو می آیم پس بنگر كه كدام یك از ما جامه خواری بر تن می كند! سپس علی علیه السلام به او یورش برد و نیزه را در او فرود آورد و آن را در بدنش باقی نهاد، در حالی كه می گفت:«اكنون ابو الحسن را دیدی و آنچه را خوش نمی داشتی، نگریستی!».[2].
2724. الكامل:مردی از خوارج برون آمد، از آن پس كه علی علیه السلام گفت:«باز گردید و قاتل عبد اللَّه بن خبّاب را به ما تسلیم كنید».